یکی از خصلتهای بارز ابن تیمیه ، مخالفت و دشمنی علنی با اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و به ویژه با امیر المؤمنین علیه السلام است . وی در موارد بسیاری به امیر المؤمنین ، حضرت زهرا و سایر اهل بیت جسارت کرده است که بنده به چند مورد اشاره میکنم ؛ البته قبل از ورود به بحث ، باید معنا و حکم « ناصبی » را از دیدگاه اهل سنت روشن کرد تا معلوم شود که آیا میتوان به ابن تیمیه ناصبی گفت یا خیر .
زبیدی در تاج العروس مینویسد :
النواصب ، والناصبیة ، وأهل النصب : وهم المتدینون ببغضة سیدنا أمیر المؤمنین ویعسوب المسلمین أبی الحسن علی بن أبی طالب ، رضی الله تعالى عنه وکرم وجهه ؛ لأنهم نصبوا له ، أی : عادوه .
تاج العروس ، ج2 ، ص436 ، ماده «نصب» .
نواصب و ناصبیة و اهل نصب : ایشان کسانی هستند که دین خود را بر دشمنی سرور ما امیر مومنان و پادشاه مسلمانان ابو الحسن علی بن ابی طالب رضی الله عنه وکرم الله وجهه است ؛ زیرا ایشان نسبت به وی نصب دارند ؛ یعنی با وی دشمنی دارند .
و ابن حجر عسقلانی مینویسد :
والنصب، بغض علی وتقدیم غیره علیه .
مقدمة فتح الباری ، ص460 .
نصب بغض علی است و مقدم کردن غیر او( معاویه) بر او .
و حسن بن فرحان مالکی ، از علمای عربستان مینویسد :
النصب فهو کل انحراف عن على واهل البیت سواء بلعنه أو تفسیقه ، کما کان یفعل بعض بنى أمیة أو بالتقلیل من فضائله کما یفعل محبّوهم أو تضعیف الأحادیث الصحیحة فی فضله أو عدم تصویبه فی حروبه أو التشکیک فى شرعیّة خلافته وبیعته أو المبالغة فى مدح خصومه ، فهذا وأمثاله هو النصب .
نحو إنقاذ التاریخ الإسلامی ، ص 298، الناشر مؤسسة الیمامة الصحفیّة ، الاردن ، ط . 1418 هجریة .
نصب عبارت از هرگونه انحرافی از علی و اهل بیت است ؛ و فرقی ندارد با لعن کردن ایشان باشد یا با فاسق دانستن ایشان - همان کاری که عده ای از بنی امیه انجام می دادند – و یا با کوچک کردن فضائل ایشان – همان کاری که دوست داران ایشان (بنی امیه) انجام می دهند – یا تضعیف کردن روایات صحیح که در مدح آنان وارد شده و یا اعتقاد این که علی در جنگ ها (جنگ جمل، صفین و نهروان) اشتباه کرده است یا شک کردن در مشروعیت خلافت امیر مومنان و بیعت با آن حضرت و یا مبالغه کردن در مدح دشمنان ایشان ، پس این موارد و مشابه آنها ، نصب محسوب می شود.
و در باره حکم ناصبی نیز ابن حبان از علمای بزرگ اهل سنت نوشته است :
أن رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم) قال : والذی نفسی بیده لا یبغضنا أهل البیت رجل إلا أدخله الله النار .
صحیح ابن حبان، ج15 ص435 .
رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند : قسم به کسی که جانم در دست اوست ، هیچ کس ما اهل بیت را دشمن نمی دارد ، مگر اینکه خداوند او را در آتش وارد می کند .
حاکم نیشابوری بعد از نقل این روایت مینویسد :
هذا حدیث صحیح على شرط مسلم ولم یخرجاه .
المستدرک: ج3 ص162، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، ط1 سنة 1990، دار الکتب العلمیة – بیروت .
این روایت طبق شرائط مسلم ( برای صحت حدیث) صحیح است ولی ایشان ( بخاری و مسلم ) آن را ( در کتابهای خود) نیاورده اند .
و البانی از علمای معاصر وهابی نیز این روایت را در سلسله احادیث صحیحه آورده است .
السلسلة ، ج5 ص643، مکتبة المعارف – الریاض .
و نیز روایات بسیاری وجود دارد که دلالت میکند ، کسی که بغض اهل بیت پیامبر را در دل داشته باشد ، قطعاً در حلال زاده بودن او باید شک کرد . از جمله حافظ حموینی در کتاب فرائد السمطین مینویسد :
عن زید بن یثیع قال سمعت أبا بکر الصدیق یقول: قال: رأیت رسول اللّه (ص) خیّم خیمة وهو متکئ على قوس عربیّة، وفی الخیمة علی وفاطمة والحسن والحسین فقال: «معشر المسلمین أنا سلم لمن سالم هل الخیمة، حرب لمن حاربهم، ولی لمن والاهم، لا یحبّهم إلاّ سعید الجد طیب المولد، ولا یبغضهم إلاّ شقی الجد ردیء المولد»، فقال رجل یازید أ أنت سمعت منه؟ قال: أی وربّ الکعبة.
فرائد السمطین ، ج2 ، ص40 ، ح 373 و المناقب ، الخوارزمی ، ص 297 ، ح 291 (211) و جواهر المطالب ، محمد بن الدمشقی الشافعی ، ج1 ، ص174 .
زید بن یثیع میگوید از ابو بکر ، شنیدم که می گفت : در یکى از روزها ، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله سراپردهاى برپا کرده بود و خود به کمان عربى تکیه زده و على و فاطمه و حسنین علیهم السّلام در زیر خیمه قرار داشتند ، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله خطاب به مسلمانان فرمود : اى گروه مسلمانان ! من سازگارى دارم با کسى که با این سراپرده نشینان من سازگارى دارد . و نبرد مىکنم با هر کسى که با ایشان نبرد کند . و دوست مىدارم هر کسى را که آنان را دوست بدارد ؛ دوست نمىدارد اینان را مگر آن کسى که نیاى او از نیکبختى برخوردار و نطفهاش از آلودگى پاک باشد و دشمن نمىدارد اینان را مگر آن کسى که نیاى او دچار بدبختى گردیده و نطفهاش ناپاک و آلوده به پلیدى است .
و نیز ابن مردویه مینویسد :
عن عبد الله بن أحمد بن حنبل ، عن أحمد ، قال : سمعت الشافعی یقول : سمعت مالک بن أنس یقول : قال أنس بن مالک : ما کنا نعرف الرجل لغیر أبیه إلا ببغض علی ابن أبی طالب .
مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع) - أبی بکر أحمد بن موسى ابن مردویه الأصفهانی - ص 76 .
عبد الله بن احمد بن حنبل از پدرش نقل کرده ست که گفت : از شافعی شنیدیم که میگفت : از مالک بن أنس شنیدم که میگفت : أنس بن مالک گفت : ما هیچ فردی را به غیر پدرش ملحق نمیکردیم ، مگر این که بغض علی بن أبی طالب علیه السلام را در دل داشت .
یعنی معیار و میزان در حلال زاده بودن و یا حرام زاده بودن ، حب و بغض علی بن أبی طالب علیه السلام است . هر کسی علی را دوست دارد ، قطعاً حلال زاده است و کسی که با علی دشمنی میکند و کینه او را در دل دارد ، قطعاً حرام زاده است . روایات در این باره در منابع اهل سنت از دهها مورد نیز میگذرد ؛ اما فقط به همین دو روایت اکتفا میکنیم .
با توجه به نکات یاد شده اینک می پردازیم به برخی از سخنان ابن تیمیه در رابطه با پیامبر گرامی (ص) و حضرت امیر و اهل بیت علیهم السلام.
ابن تیمیه ، پدر پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم را کافر می داند :
وی در کتاب مجموع الفتاوی مینویسد :
التوسل بدعائه - اى النبى - وشفاعته ینفع مع الایمان به، واما بدون الایمان به فالکفار والمنافقون لا تغنى عنهم شفاعه الشافعین فى الاخره، ولهذا نهى عن الاستغفار لعمه وابیه وغیرهما من الکفار !.
توسل به دعای او – یعنی پیامبر اسلام – و شفاعت وی در صورت ایمان به او ، فایده می دهد ؛ اما اگر به وی ایمان نداشته باشد ( خیر ؛ فایده نمی دهد ) ؛ پس شفاعتِ شفاعت کنندگان ، کافران و منافقان را در آخرت فایده نمی دهد ؛ و به همین جهت رسول خدا از استغفار برای عمو و پدرشان و دیگر کفار منع شدند !
و در ادامه میگوید :
وقد یدعو - اى النبى - لبعض الکفار بأن یهدیه اللّه او یرزقه، فیهدیه او یرزقه، کما دعا لأمّ أبى هریره حتى هداها اللّه ! . وکما دعا لدوس - قبیله ابى هریره - فقال: «اللهم اهد دوسا وائت بهم» فهداهم اللّه ! .
مجموع الفتاوى ، ج1 ، ص145 و التوسل والوسیلة ، ص 7.
و گاهی رسول خدا برای بعضی از کفار دعا می کرد که خداوند او را هدایت نماید ؛ یا به او رزق دهد ؛ همانطور که برای مادر ابو هریره دعا کردند تا خدا او را هدایت نماید!
آیا مقام پدران ابوهریره نزد خداوند ، از مقام پدران پیامبر گرامی و خاتم رسولان، کم ارزشتر بوده است ؟ ما قصد نداریم به صورت مفصل ایمان پدران انبیاء را ثابت کنیم ؛ بلکه فقط به صورت مختصر به این مطلب خواهیم پرداخت .
فخر رازی ، مفسر پر آوازه اهل سنت در اثبات این که آزر عموی حضرت ابراهیم بوده نه پدرش مینویسد :
أن آباء الأنبیاء ما کانوا کفارا ویدل علیه وجوه : منها قوله تعالى : * ( الذی یراک حین تقوم * وتقلبک فی الساجدین ) * ( الشعراء : 218 ، 219 ) . قیل معناه : إنه کان ینقل روحه من ساجد إلى ساجد وبهذا التقدیر : فالآیة دالة على أن جمیع آباء محمد علیه السلام کانوا مسلمین .
به درستی که پدران انبیا ، کافر نبوده اند . و دلیل های بسیاری بر این مطلب ، دلالت می کند :
یکی از آن ها کلام خداوند است که :" کسی که تو را در هنگام ایستادن می بیند ؛ و گردش تو را در بین سجده کنندگان" ؛ گفته شده است که معنی این آیه آن است که روح رسول خدا از سجده کننده ای به سجده کننده ای منتقل می گردید . و با این فرض ، تمامی اجداد رسول خدا علیه السلام مسلمان بوده اند .
و در ادامه میگوید :
ومما یدل أیضا على أن أحدا من آباء محمد علیه السلام ما کان من المشرکین قوله علیه السلام : " لم أزل أنقل من أصلاب الطاهرین إلى أرحام الطاهرات " وقال تعالى : * ( إنما المشرکون نجس ) * ( التوبة : 28 ) وذلک یوجب أن یقال : إن أحدا من أجداده ما کان من المشرکین .
تفسیر الرازی - الرازی - ج 13 - ص 39 .
و نیز از دلیل هایی که دلالت می کند یکی از پدران رسول خدا مشرک نبوده است ، کلام خود ایشان است که فرمودند : دائما از اصلاب مردان پاک به رحم زنان پاک منتقل می شدم ؛ و خداوند فرموده است که " مشرکین نجس هستند ) و این دلیل ، لازم می کند که چنین گفت : که یکی از اجداد رسول خدا مشرک نبوده است .
و آلوسی نیز در این باره میگوید :
قال الآلوسی: أنّه لیس فى آباء النبی صلى اللّه علیه وسلّم کافر أصلا لقوله (ع) «لم أزل انقل من اصلاب الطاهرین الى ارحام الطاهرات». والمشرکون نجس، وتخصیص الطهارة بالطهارة من السفاح لا دلیل له یعول علیه والعبرة لعموم اللفظ لا لخصوص السبب. وقد ألّفوا فی هذا المطلب الرسائل واستدلّوا له بما استدلوا والقول بأنّ ذلک قول الشیعة کما ادعاه الإمام الرازی ناشیء من قلّة التتبع .
تفسیر الآلوسی ، ج7 ، ص195.
آلوسی گفته است : در بین پدران رسول خدا کافر نبوده است ؛ زیرا خود ایشان فرموده اند : دائماً از صلب مردان پاک به رحم زنان پاک منتقل می شدم ؛ و مشرکین نیز نجس می باشند ؛ و اینکه بگوییم مقصود از اصلاب پاک و ارحام پاک ، پاک از زنا است ، این دلیلی ندارد که بر آن تکیه شود . و آنچه مورد توجه است عام بودن لفظ است ( که فرموده اند اصلاب پاک ) نه جهتی خاص ؛ و در این زمینه مقالات نوشته اند و به دلایل بسیاری استدلال کرده اند و اینکه ما این نظر را تنها نظر شیعه بدانیم – همانطور که فخر رازی ادعا کرده است - ناشی از کمی جستجو است .
از اینها که بگذریم ، صالحی شامی در سبل الهدی والرشاد مینویسد :
وسئل القاضی أبو بکر بن العربی أحد الأئمة المالکیة رحمه الله تعالى عن رجل قال : إن أبا النبی صلى الله علیه وسلم فی النار . فأجاب : بأن من قال ذلک فهو ملعون لقوله تعالى : ( إن الذین یؤذون الله ورسوله لعنهم الله فی الدنیا والآخرة ) قال ولا أذى أعظم من أن یقال عن أبیه : إنه فی النار .
سبل الهدى والرشاد - الصالحی الشامی - ج 1 - ص 260 .
و از قاضی ابو بکر بن عربی یکی از ائمه مالکیه در مورد شخصی سوال شد که می گوید : پدر رسول خدا صلی الله علیه وسلم در آتش است ؛ پس پاسخ داد ، هر کس چنین گوید ملعون است ؛ زیرا خداوند فرموده است که : بدرستیکه کسانیکه خدا و رسولش را آزار می دهند خداوند ایشان را در دنیا و آخرت لعنت کرده است ؛ و اذیتی از این بزرگتر نیست که در مورد پدر ایشان بگوییم که در آتش است !!!
و این روایت ملعون بودن و کفر کسانی را ثابت میکند که اعتقاد دارند ، پدران پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم کافر بودهاند .
2. انکار فضائل اهل بیت :
ابن تیمیه در انکار فضائل خاندان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بی حیایی را به جایی رسانده است که عقیده تفضیل و تقدیم اهل بیت رسول خدا را بر دیگران از افکار جاهلیت و حتی از افکار و عقائد یهودیت میداند . وی در این باره میگوید :
إنّ فکرة تقدیم آل الرسول هى من اثر الجاهلیه فى تقدیم اهل بیت الروساء !!.
منهاج السنة ، ج 3 ، ص269.
به درستی که نظریه مقدم داشتن اهل بیت رسول خدا ، از آثار جاهلیت است که بستگان رؤسا را مقدم می داشتند !
و در جای دیگر مینویسد :
قالت الشیعه: لا تصلح الامامه الا فى ولد على .
وقالت الیهود: لا یصلح الملک الا فى آل داود !.
منهاج السنّة ، ج1 ، ص6.
شیعیان گفته اند امامت درست نمی باشد مگر در فرزندان علی و یهود گفته اند پادشاهی درست نمی باشد مگر در ذریه داوود .
در حقیقت این سخن ابن تیمیه ، انکار و اعتراض به خداوند است که در بسیاری از آیات قرآن ، اهل بیت پیامبران خود را بر دیگران برتری داده است . ما به چند آیه به صورت مختصر اشاره میکنیم :
خداوند در قرآن کریم بعد از نام بردن 18 نفر از أنبیاء خودش میفرماید :
وَ کُلاًّ فَضَّلْنَا عَلىَ الْعَلَمِینَ وَ مِنْ ءَابَائهِمْ وَ ذُرِّیَّاتهِِمْ وَ إِخْوَانهِِمْ وَ اجْتَبَیْنَاهُمْ وَ هَدَیْنَاهُمْ إِلىَ صرَِاطٍ مُّسْتَقِیم .
الأنعام / 86 و 87
و همه را بر جهانیان برترى دادیم و از پدران و فرزندان و برادران آنها (افرادى را برترى دادیم) و برگزیدیم و به راه راست، هدایت نمودیم .
ما از ابن تیمه و طرفدارانش میپرسیم : این برتری دادن و برگزیدن ، خاندان پیامبران ، به چه دلیل بوده است ؟ آیا میتوان گفت که به خاطر پاسداشتن افکار جاهلی بوده است ؟
إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى ءَادَمَ وَ نُوحًا وَ ءَالَ إِبْرَاهِیمَ وَ ءَالَ عِمْرَانَ عَلىَ الْعَالَمِین . آل عمران / 33
خداوند ، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برترى داد .
آیا برتری دادن خداوند ، «آل ابراهیم » و «آل عمران» را بر تمامی جهانیان ، متأثر از افکار یهود بوده است یا افکار جاهلیت ؟
و یا در آیه دیگر میفرماید :
وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ جَعَلْنَا فىِ ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَ الْکِتَابَ وَ ءَاتَیْنَاهُ أَجْرَهُ فىِ الدُّنْیَا وَ إِنَّهُ فىِ الاَْخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِین . العنکبوت / 27 .
و اسحاق و یعقوب را به او عطا کردیم و در میان فرزندانش پیامبرى و کتاب قرار دادیم و در دنیا پاداشش را به او بخشیدیم و قطعاً او در آخرت [ نیز ] از شایستگان خواهد بود .
آیا میتوان گفت که قرار دادن نبوت و کتاب در میان فرزندان حضرت ابراهیم و تقدیم آنها بر دیگران ، نشأت گرفته از افکار جاهلی باشد ؟
و همچنین وقتی خداوند خطاب به حضرت ابراهیم علیه السلام فرمود :
َ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماما .
من تو را پیشوای مردم قرار دادم
حضرت ابراهیم عرضه داشت :
َ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی . البقره / 124 .
از دودمانم (چطور) ؟
آیا این درخواست حضرت ابراهیم ، میتواند از افکار و عقائد جاهلیت و یا یهودیتی باشد که سالها بعد از حضرت ابراهیم علیه السلام به وجود آمدهاند ؟
اما این که شیعیان ، اهل بیت رسول خدا را بر دیگران مقدم میدارند و امامت و خلافت را منحصر به آنها میدانند ، نیز نشأت گرفته از قرآن کریم و سخنان پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم است . در حقیقت این خداوند کریم است که اهل بیت پیامبر را بر دیگرام مقدم داشته و برتری داده است . آیات بسیاری بر این مطلب دلالت دارد ؛ از جمله :
آیه مباهله :
فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ . آل عمران / 61 .
پس هر کس در این ، پس از دانشی که تو را آمده ، با تو محاجه کند ، بگو بیایید پسرانمان را و پسرانتان را و زنانمان را و زنانتان را و ما خویشان نزدیک خود را و شما خویشان نزدیک خود را فراخوانیم ؛ سپس مباهله کنیم و لعنت خداوند را بر دروغگویان قرار دهیم .
قضیه مباهله در بسیاری از صحاح و مسانید اهل سنت به سندهای معتبر نقل شده است ؛ از جمله مسلم نیشابوری در صحیح مسلم مینویسد :
وَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ « فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ » دَعَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلِیًّا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَیْنًا فَقَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِی .
صحیح مسلم ، ج7 ، ص120 ط. محمد على صبیح ، بمصر ، ودار الفکر ـ بیروت ، (5/23 ح32) ، کتاب فضائل الصحابة ، باب فضائل علی رضی اللّه عنه و مسند أحمد ، 1 ، ص185 و صحیح الترمذی ، ج5 ، ص596 و المستدرک على الصحیحین ، ج3 ، ص150 و فتح الباری ، ج7 ، ص60 و تفسیر الطبری ، ج3 ، ص212 و الدر المنثور ، ج2 ، ص38 و الکامل فی التاریخ ، ج2 ، ص293 .
وقتی که این آیه نازل شد که بگو بیایید پسرانمان را و پسرانتان را ...را فراخوانیم رسول خدا صلی الله علیه وسلم علی را و فاطمه را و حسن را و حسین را فرا خواندند و فرمودند خدایا ایشان اهل من هستند .
ابن کثیر دمشقی سلفی مینویسد :
قال جابر " أنفسنا وأنفسکم " رسول الله صلى الله علیه وسلم وعلی بن أبی طالب " وأبناءنا " الحسن والحسین " ونساءنا " فاطمة . وهکذا رواه الحاکم فی مستدرکه عن علی بن عیسى عن أحمد بن محمد بن الأزهری عن علی بن حجر عن علی بن مسهر عن داود بن أبی هند به بمعناه . ثم قال : صحیح على شرط مسلم ولم یخرجاه هکذا .
تفسیر ابن کثیر - ابن کثیر - ج 1 - ص 379 .
جابر گفته است : "خویشان نزدیک ما و خویشان نزدیک شما " رسول خدا صلی الله علیه وسلم و علی و" پسران ما " حسن و حسین و " زنانمان" فاطمه است ؛ و این چنین حاکم این روایت را در مستدرکش از علی بن عیسی از احمد بن محمد بن الازهری از علی بن حجر از علی بن مسهر از داود بن ابی هند با همین مضمون نقل کرده است
سپس گفته است این روایت طبق شروط مسلم ( برای صحت حدیث) صحیح است ولی بخاری و مسلم آن را ( در کتاب هایشان) نیاورده اند .
آیه تطهیر :
إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا . الأحزاب / 33 .
خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان ( پیامبر ) بزداید و شما را پاک و پاکیزه بگرداند .
مسلم نیشابوری در صحیح مسلم مینویسد :
قَالَتْ عَائِشَةُ خَرَجَ النَّبِیُّ صلى الله علیه وسلم غَدَاةً وَعَلَیْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ مِنْ شَعْر أَسْوَدَ فَجَاءَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جَاءَ الْحُسَیْنُ فَدَخَلَ مَعَهُ ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا ثُمَّ جَاءَ عَلِیٌّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ قَالَ: إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا .
صحیح مسلم ، ج7 ، ص130 ، ح 6414 ، کتاب الفضائل باب فضائل أهل البیت .
عائشه گفت : رسول خدا صبحگاهی از خانه بیرون رفتند و بر دوش ایشان عبایی خط دار از موی سیاه بود ؛ پس حسن بن علی به نزد ایشان آمد ، پس او را ( در عبا) راه دادند ؛ سپس حسین آمد پس او را هم راه دادند ؛ سپس فاطمه آمد پس او را نیز راه داد ؛ سپس علی آمد ؛ پس او را نیز راه داد ؛ سپس فرمودند : خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خداندان ( پیامبر ) بزداید و شما را پاک و پاکیزه بگرداند .
آیه صلوات :
إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَـلـِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیمًا ). الأحزاب / 56 .
خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می فرستد ؛ ای کسانیکه ایمان آورده اید بر او درود فرستید و به فرمانش به خوبی گردن نهید .
بعد از نزول این آیه ، صحابه از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم سؤال کردند که ما چگونه صلوات بفرستیم ؟ آن حضرت فرمود :
قولو اللهم صل على محمد وعلى آل محمد کما صلیت على ابراهیم وعلى آل ابراهیم، وبارک على محمد وعلى آل محمد کما بارکت على ابراهیم وعلى آل ابراهیم . بگویید خدایا بر محمد و آل او درود فرست همان گونه که بر ابراهیم و آل او درود فرستادی و بر محمد و آل او برکت فرست ؛ همانگونه که بر ابراهیم و آل او برکت فرستادی
چنانچه محمد بن اسماعیل بخاری در صحیحش مینویسد :
عن عَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ أَبِی لَیْلَى، قَالَ لَقِیَنِی کَعْبُ بْنُ عُجْرَةَ فَقَالَ أَلاَ أُهْدِی لَکَ هَدِیَّةً سَمِعْتُهَا مِنَ النَّبِیِّ، صلى الله علیه وسلم فَقُلْتُ بَلَى، فَأَهْدِهَا لِی. فَقَالَ سَأَلْنَا رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم فَقُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ کَیْفَ الصَّلاَةُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ عَلَّمَنَا کَیْفَ نُسَلِّمُ. قَالَ " قُولُوا اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد، وَعَلَى آلِ مُحَمَّد، کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ، اللَّهُمَّ بَارِکْ عَلَى مُحَمَّد، وَعَلَى آلِ مُحَمَّد، کَمَا بَارَکْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ، وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ .
صحیح البخاری ، ج4 ، ص119 ، ح 3405 ، کتاب بدء الخلق .
از عبد الرحمن بن ابی لیلی روایت شده است که گفت کعب بن عجره من را دید ؛ پس گفت : آیا به تو هدیه ای را که از رسول خدا شنیدم ندهم ؟ گفتم : آری ، آن را به من هدیه بده ؛ پس گفت : از رسول خدا پرسیدیم که ای رسول خدا ؛ درود فرستادن بر شما اهل بیت چگونه است ؟ پس بدرستیکه خداوند راه سلام کردن به شما را به ما آموخته است ؛ ( اما راه درود فرستادن را نیاموخته است) ؛ فرمودند : بگویید : خدایا بر محمد و آل او درود فرست همان گونه که بر ابراهیم و آل او درود فرستادی؛ که تو ستایش شده و بزرگواری ؛ و خدایا بر محمد و آل او برکت فرست ؛ همانگونه که بر ابراهیم و آل او برکت فرستادی ؛ که تو ستایش شده و بزرگواری . آیه مودت :
قُلْ لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْرَاً إِلاّ المَوَدَّةَ فِی القُرْبَى . الشورى / 23.
بگو به ازای آن ( رسالت ) پاداشی از شما خواستار نیستم مگر دوستی در باره خویشاوندان
این آیه مبارکه بر وجوب مودت و محبت به اهل بیت عصمت و طهارت دارد که بسیاری از علمای اهل سنت نیز بر این مسأله اعتراف دارند .
شیخ حسن بن علی السقاف در کتاب « صحیح شرح العقیدة الطحاویة » مینویسد :
محبة آل بیت رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم فریضة عقائدیة من الله تعالى على کل مسلم ومؤمن ، والدلیل علیها من القرآن قوله تعالى ( قل لا أسألکم علیه أجرا إلا المودة فی القربى ) الشورى : 23 . والدلیل على تفضیل الله لهم قوله تعالى ( إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا ) الأحزاب : 33 .
صحیح شرح العقیدة الطحاویة - حسن بن علی السقاف - ص 653
دوستی اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه وسلم واجبی است عقیدتی از جانب خداوند برای هر مسلمان و مومنی ؛ و دلیل بر این مطلب از قرآن ، کلام خداوند است که : "بگو به ازای آن ( رسالت ) پاداشی از شما خواستار نیستم مگر دوستی در باره خویشاوندان " و دلیل بر برتری دادن خداوند ایشان را ، کلام خداست که : خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خداندان ( پیامبر ) بزداید و شما را پاک و پاکیزه بگرداند ."
و بعد در ادامه میگوید :
والمراد بالأخذ بآل البیت والتمسک بهم هو محبتهم والمحافظة على حرمتهم والتأدب معهم والاهتداء بهدیهم وسیرتهم والعمل بروایاتهم والاعتماد على رأیهم ومقالتهم واجتهادهم وتقدیمهم فی ذلک على غیرهم .
صحیح شرح العقیدة الطحاویة - حسن بن علی السقاف - ص 654 .
و مقصود از گرفتن اهل بیت و تمسک به ایشان ، محبت ایشان و نگه داشتن احترام ایشان است ؛ و نیز راه جویی به هدایت ایشان و سیره ایشان و عمل به روایاتشان و تکیه نمودن بر نظرشان و کلامشان و اجتهادشان و مقدم داشتن ایشان بر غیر ایشان .
و برای تعیین مراد از « ذوی القربی » و اهل بیت مینویسد :
وأهل البیت هم سیدنا علی والسیدة فاطمة وسیدنا الحسن وسیدنا الحسین علیهم السلام وذریتهم من بعدهم ومن تناسل منهم للحدیث الصحیح الذی نص النبی صلى الله علیه وآله وسلم فیه على ذلک ، ففی الحدیث الصحیح : [ نزلت هذه الآیة على النبی صلى الله علیه وسلم ( إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا ) فی بیت أم سلمة ، فدعا النبی صلى الله علیه وسلم فاطمة وحسنا وحسینا فجللهم بکساء وعلى خلف ظهره فجلله بکساء ثم قال : " اللهم هؤلاء أهل بیتی فأذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا " . قالت أم سلمة : وأنا معهم یا نبی الله ؟ قال : " أنت على مکانک وأنت إلى خیر " . هذا لفظ الترمذی ( 5 / 663 برقم 3787 ) من حدیث عمرو بن أبی سلمة ، وهو فی " صحیح مسلم " ( 4 / 1883 برقم 2424 ) من حدیث السیدة عائشة .
صحیح شرح العقیدة الطحاویة - حسن بن علی السقاف - ص 655 .
و اهل بیت ، ایشان سرور ما علی است و نیز سیده ما فاطمه ، و سرور ما حسن و سرور ما حسین علیهم السلام ؛ و نسل ایشان بعد از ایشان ، و هر کس که از نسل ایشان باشد ؛ به خاطر حدیث صحیحی که در آن رسول خدا صلی الله علیه وسلم بر این مطلب تصریح کرده اند ؛ پس در روایت صحیحی آمده است که این آیه در خانه ام سلمه بر رسول خدا نازل شد که " خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خداندان ( پیامبر ) بزداید و شما را پاک و پاکیزه بگرداند ." پس رسول خدا فاطمه را و حسن و حسین را خواندند ؛ پس بر روی ایشان عبایی کشیده و علی در پشت سر ایشان بود ؛ پس عبا را بر روی او هم کشید ؛ سپس فرمودند : خدایا ، ایشان اهل بیت من هستند ؛ پس از ایشان پلیدی را دور نما و ایشان را پاک و پاکیزه بگردان ؛ ام سلمه گفت : ای رسول خدا ، آیا من هم با ایشان هستم؟ فرمودند : تو در جایگاه خود هستی و تو به سوی نیکی هستی ( یعنی از اهل بیت نیستی اما گرانقدری) . این لفظ روایت ترمذی است از حدیث عمرو بن سلمه و در صحیح مسلم از روایت عائشه آمده است .
آیا باز هم میتوان گفت که عقیده به تقدیم اهل بیت از افکار جاهلیت و یا حتی یهود است ؟ آیا میتوان گفت که خداوند تبارک و تعالی و نیز پیامبر و حبیب او ، (نعوذ بالله) مروج افکار جاهلیت بودهاند ؟
آیا این سخن ابن تیمیه ، اعتراض به خداوند نیست ؟
انکار حدیث سفینة :
یکی از روایتهای معروفی که در حق اهل بیت طاهرین علیهم السلام وارد شده و در کتابهای شیعه و سنی یافت میشود ، حدیث سفینة است ؛ ولی ابن تیمیه و همفکران وی سعی میکنند آن را انکار کنند . وی در منهاج السنة مینویسد :
وأما قوله مثل أهل بیتی مثل سفینة نوح فهذا لا یعرف له إسناد لا صحیح ولا هو فی شیء من کتب الحدیث التی یعتمد علیها فإن کان قد رواه مثل من یروی أمثاله من حطاب اللیل الذین یروون الموضوعات فهذا ما یزیده وهنا.
منهاج السنّة ، ج7 ، ص 395 .
و اما کلام رسول خدا (که فرمودند) : مثال اهل بیت من مانند کشتی نوح است ، من برای این روایت سندی صحیح نمی شناسیم و در هیچ یک از کتاب های روایی که بر آن تکیه می شود ، نیامده است ؛ هر کسی که این روایت را نقل کرده ؛ همانند دیگران که چنین روایت های را نقل کردهاند ، از کسانی هستند که نیمه های شب هیزم جمع می کنند ( کنایه از دروغگویی) – نقل آنها به سستی این روایت می افزاید . ( نه اینکه آن روایت را سند دار کند ) .
در حالی که بسیاری از روات حدیث آن را نقل کردهاند ؛ از جمله : 1. أمیر المؤمنین ؛ 2. أبو ذر ؛ 3. عبدالله بن عباس ؛ 4. أبو سعید خدری ؛ 5. أبو الطفیل ؛ 6. أنس بن مالک ؛ 7. عبدالله بن الزبیر ؛ 8 . سلمة بن الأکوع و ...
و بسیاری از علمای اهل سنت در کتابهای معتبرشان این روایت را نقل کردهاند : از جمله : 1. أحمد بن حنبل ؛ 2. بزّار ؛ 3 . أبو یعلى ؛ 4. ابن جریر طبری ؛ 5 . نسائی ؛ 6. طبرانی ؛ 7 . دارقطنی ؛ 8 . حاکم نیشابوری ؛ 9 . ابن مردویه ؛ 10. أبو نعیم إصفهانی ؛ 11. خطیب بغدادی ؛ 12 أبو مظفّر سمعانی ؛ 13. ابن اثیر ؛ 14 . محب الطبری ؛ 15 . ذهبی ؛ 16 . ابن حجر عسقلانی ؛ 17 . سخاوی ؛ 18 . سیوطی ؛ 19 . ابن حجر مکّی ؛ 20 . متقی هندی ؛ 21 . شیخ علی قاری ؛ 22 . منّاوی و ...
اگر به قول ابن تیمیه این افراد «حطاب اللیل = هیزم کشان شب» هستند ، ما نیز این سخن را قبول داشته و با جان و دل پذیرا هستیم .